زیر و بَم

آنچه می‌بینیم، آنچه می‌شنویم، آنچه می‌خوانیم.

زیر و بَم

آنچه می‌بینیم، آنچه می‌شنویم، آنچه می‌خوانیم.

۱ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «تگرگ و آفتاب» ثبت شده است

به انتظار شروع داستان

جای خالی هدایت


از میان صندلی‌های سالن ِ نمایش دهنده فیلم تگرگ و آفتاب، باید صندلی را برای هدایت خالی بگذارند، داش آکلِ هدایت این‌بار تبدیل به بسیجی فرمانده‌ای شده که همه بر روی اسم‌اش قسم می‌خورند، یحیی در بوته آزمایشی چونان آزمایش داش اکل قرار می‌گیرد. چونان داش آکل در حالی بی‌خود از خود عشق‌اش را در تنهایی به زبان می‌آورد اما  در اخر دختر را می‌گذارد و می‌رود.

چرای مطرح نکردن درخواست ازدواج نیز طبق دیالوگ‌های فیلم، حذر از نامردی و ناجوان‌مردی است، در حالی که بیننده علت این تقوا را درک نمی‌کند، در مقابل کارگردان با تمام قوا سعی در «به خورد مخاطب دادن» این مسئله دارد که اگر درخواست شرعی‌اش را از راه درست مطرح کند، باز هم کاری نادرست انجان شده. فیلم به وضوح مسئله نمایش عشق را با نمایش صحنه‌های اروتیک اشتباه گرفته، و این شاید خوش‌بینانه‌ترین نگاه ممکن است.


به قول کارگردان فیلم که اعتقاد دارد فیلم شعار تبلیغاتی ندارد چرا که: « زیرا معتقدم فیلم درباره یک لحظه است که بیشتر در بهار اتفاق می‌افتد.» فیلم تک اتفاقِ بسیار کوچکی است، همان لحظه نخست دیدن گلناز/مرجان داش آکل، قبل از اتفاق را باید انتظار کشید که داستان شروع شود و بعد اتفاق باید انتظار کشید که فیلم تمام شود.


کوزه‌گر


کوزه‌گر ِ دوران عاشقی خانم وکیل موفق و آرام و منطقی است که در مواجه با انسان‌های اطراف‌اش بهترین برخورد را در پیش می‌گیرد، بهترین تصمیمات را اتخاذ می‌کند، برای‌اش بیشتر از موفقیت در یک پرونده «اصل بنیان خانواده» مهم است، این جمله را در مقابل مردی می‌گوید که قرار است مادر شود و چنین سوژه و موقعیت ِ عجیبی به عنوان ماجرایی فرعی چه‌طور به ذهن کارگردان رسیده؟

فیلم به ساده‌گی قابل حدس است، مردی(حمید) با زن ِ جوانی در ارتباط است، زن باردار شده و مرد به او تهمت خیانت می‌زند، حمید(شهاب حسینی) شوهر خانم وکیل ِ مدافع حقوق خانواده و زنان ِصیغه‌ایست که حالا کوزه خودش شکسته. خانم وکیل میان بخشیدن و رها کردن سرگردان است، اگرچه تماشاگر می‌داند که بی‌تای قصه زن ِ بخشنده‌ایست، اما چرا باید مرد خیانت‌کارش را ببخشد. فیلم سرگردان است میان حق دادن و ندادن به حمید، بازیگر وزن نقش را بالا برده، نمی‌شود به صداقت و پیش‌زمینه خوب و تمیز شهاب حسینی نه گفت، اما زن و مادر ِ خیانت دیده را چه‌طور می‌توان نادیده گرفت؟

بی‌تا یک سوال از حمید دارد «اگر موقعیت برعکس بود» و حمید نمی‌تواند تصور چنین مسئله‌ای را بکند، موقعیت برعکس یعنی چهل سالگی؟


سینما انقلاب